ایران باستان

ابر قدرت تمدن و فرهنگ و علم و الهیات و ...

ایران باستان

ابر قدرت تمدن و فرهنگ و علم و الهیات و ...

فرهنگ غنی ایرانی چیست

 فرهنگ غنی ایرانی چیست

 

مقدمه

 

 


سخن گفتن پیرامون فرهنگ ایرانی بسیار سنگین و دشوار است . زیرا که پشتوانه این فرهنگ چندین هزار ساله , مملو از تجربیات و فراز و نشیبهای گوناگون است که اگر ما بتوانیم آن را گسترش و پرورش دهیم و با روزگار امروز مدرنش کنیم ملت ما نه تنها یکی از خوشبخت ترین ملتهای جهان می شود بلکه میتواند دیگر کشورهای گیتی که حیاتشان به چندین صده هم نمی رسد را سیراب نماید .

گستره این فرهنگ کهن امروزه با وجود مرزهای غیر واقعی شامل کشورهای تازه استقلال یافته : تاجیکستان , ازبکستان , ترکمنستان , آذربایجان , ارمنستان , داغستان , کردستانات , افغانستان , پاکستان , عراق و بحرین می باشد . امید بسیار داریم که فرزندان برومند این سرزمین با تمام نیرو این فرهنگ را احیا کنند و باردیگر نه تنها در ایران کنونی بلکه در تمامی سرزمینهای ایرانی اطراف ما که با مرزهای غیر واقعی , بی کفایتی و توطئه های استعمارگران جدا شده اند نیز گسترش دهند . "فرهنگ هفت هزار ساله ایرانی را امروز میتوان به مانند یک صندوقچه ای کهن تشبیه کرد که در گوشه ای از خانه ما ( ایران ) قرار گرفته است و ما ( نسل امروز ) بهره لازم از آن نمی بریم" . گنجینه ای که گرد و غبار هزاران ساله بر روی آن نشسته است و جوانان ما امروز دست به دامان فرهنگ ضد فرهنگی غرب شده اند . البته درست است که ما تا به امروز از این گنجینه کهن بهره کافی را نبرده ایم ولی از جهات دیگر میتوان اینگونه برداشت کرد که همین فرهنگ بوده است که ما را تا به امروز مستحکم و زنده نگاه داشته است . تمدنهای بزرگ مصر , آشور , بابل , سومر و . . . همگی از دید زمانی در ردیف تمدن ایران قرار داشته اند و همگی روزگاری بسیار نیرومند بوده اند . ولی به راستی چه شد که همگی فرو ریختند و تنها ایران در منطقه باقی ماند ؟ این جستار آنالیزی است پیرامون این فرهنگ است که امروز بدون شک باید از آن بهره برد و برای نسلهای آینده نیز این گنجینه را زنده نگاه داشت . شوربختانه برخی از هم میهنان ما وقتی سخن از فرهنگ و تمدن کهن ایرانی می شود ناآگاهانه و بدون هیچ پشتوانه دانش تاریخی و علمی سخن را آغاز میکنند , که ما هیچ نیستیم و اگر بودیم امروز چنین نبودیم !!؟؟ اگر به راستی با این افراد به مناظره بنشنیم حتی نمی دانند دویست سال پیش در ایران چه گذشته است . این درد بزرگی برای کشور ماست که چنین افرادی به راحتی به خود اجازه می دهد بدون پشتوانه دانش و آگاهی کافی لب به سخن بگشایند و اینچنین کوته فکرانه همه ارزشهای یک ملت بزرگ را به تمسخر بگیرند و نه تنها کمکی برای بهبود آینده ایران زمین نمی کنند بلکه با چنین سخنانی جو نا امیدی , جهل و فرهنگ ضد ایرانی را نیز گسترش می دهند . شاید بتوان گفت که درد و معضل دیگر ما ایرانیان این است هنوز خود را نشناخته ایم و آنگاه به سراغ فرهنگهی بیگانگان می رویم !! شوربختانه بسیاری از ما ایرانیان وقتی سخن از تاریخ هند , آمریکا , فرانسه و انگلستان و شخصیتهایی نامور آنان می شود آشنایی نسبی و حتی زیادی داریم . در ادیان مختلف انسان برای دست یافتن به ذات خداوند و تکامل و سیر مراحل روحانی جهت دست یافتن به بالاترین مراحل عرفان و تصوف و خداشناسی بایستی با خودشناسی آغاز کند و سپس سیر مسیر نماید . انسان های عارف و دین مدار واقعی همچون حافظ شیرازی , مولانا عارف و اندیشمند بزرگ جهان , عطار و صائب و خیام و . . . همگی از خودشناسی به آن مقام والای روحانی , علمی و جهانی دست یافتند .. پس در می یابیم که یک ایرانی نیز برای کسب فرهنگ و دانش جهانی بایستی از فرهنگ و تمدن خود آغاز کند و سپس به مراحل پسین رود . آنچه که کوشش می شود در این جستار آورده شود پژوهشی است پیرامون این فرهنگ کهن و گنجینه چنیدن هزاران ساله ایرانی . زیرا ما بدون خودشناسی ( شناختن فرهنگ ایرانی ) به گمراهی , سردرگمی و بی هویتی دچار می شویم و راه به جایی نخواهیم برد . در سروده های سه هزار و اندی ساله گاتهای اشو زرتشت پیرامون ضرورت خودشناسی چنین آمده است :

_

 

 

اهورامزدا را باید با ایمانی کامل و از روی راستی ستود چرا که او به ما نوید داده است که در پرتو خویشتن شناسی , راستی و نیک منشی میتوان به رسایی و جاودانگی راه یافت . ( اشتودگات , یسنای 45 , بند 10 )

از دیگر عواملی که موجب می گردد به پرورش و پاسداری از فرهنگ کهن خود بیشتر بپردازیم , پدیدار شدن زندگی مدرن است . در گذشته ای نچندان دور شاید سه یا چهار دهه پیش کشور و مردم ما با فرهنگ و مهر و محبت بیشتری چرخه زمان را می گذراندند . آنچه که امروز در جامعه ایران دیده می شود آنچیزی نیست که ریشه و فرهنگ اصیل ایرانی نامیده می شود . گذر از یک جامعه سنتی که مردم با پیوستگی های عاطفی و روحی عمیق در کنار یکدیگر زندگی میکردند و سپس وارد شدن به جامعه ای نیمه مدرن و در حال توسعه که اینترنت و ماهوار سخن نخست را در آن می زند عواقب مثبت و منفی زیادی را در بر دارد . جدای از اثرات علمی و مثبت این جامعه نیمه مدرن , نقش فرهنگ غنی ایرانی در چنین جامعه ای شوربختانه کم رنگ می شود و زندگی صنعتی و ماشینی جایگزین مهر و انسان دوستی و عشق ایرانی میگردد . برای رهایی از دوگانگی فرهنگی که خواسته یا ناخواسته ایجاد گردیده است , مردم ایران زمین نیازمند یک سیاست فرهنگی مثب و سازنده هستند . این سیاست چیزی نیست به جز , آمیختن فرهنگ زندگی مدرن و هویت و فرهنگ غنی ایرانی . جامعه و نسل جوان امروز ایرانی بایستی با مدرن ترین سیستم های آموزشی و تربیتی آشنا باشند و از آنها بهره مند گردندند ولی فرهنگ , منش و کردار انسان ساز ایرانی را برای دست یافتن به این امر کنار نگذارند . برای نمونه به این واقعیت بنگرید که چگونه ما خود از خود بیگانه هستیم و غربیان از بطن ما بهره می برند :
در کتاب "از سعدی تا آراگون" آمده است که موریس مترلینگ نویسنده شهیر فرانسوی در سال 1892 رودابه همسر زال و مادر رستم را از میان دیگر زنان نامدار شاهنامه فردوسی بزرگ برگزید و از سرگذشت این بانوی ایرانی و دختر گرسیوز شاهکار ادبی بزرگی را پدید آورد که نامش "پلئاس و ملیزاند" شد

 

 

 .

ارزش و مقام والای فرهنگ ایرانی را میتوان در این سخن فردوسی بزرگ یافت

جهان زیر آیین و فرهنگ ماست سپهر روان جوشن جنگ ماست
که خون ریختن نیست آیین ما نه بد کردن اندر خور دین ما

آنچه در این جستار پیرامون فرهنگ ایرانی میخوانید :
همدلی , نیکی کردن , عشق و مهر ورزیدن
تاثیر گذاری بر ادیان جهان

اهمیت فرهنگ در ایران زمین

نیروی جاودانه خرد در فرهنگ ایرانی

احترام به طبیعت و کشاورزی
ظلم ستیزی و دادگری
ایمان و یکتاپرستی

هنر و موسیقی غنی
فرهنگی که ایران را سرزمین نیروی مافوق بشر میداند
یکپارچگی , احترام به باورها و گویشها
دفاع از کشور و میهن دوستی
اهمیت پیشرفت , علم , دانش و تربیت

 

 

 

همدلی , نیکی کردن , عشق و مهر ورزیدن

بزرگترین موهبت فرهنگ غنی ایران از دیدگاه نگارنده همدلی , خون گرمی و مهر ورزیدن میان مردم کشورمان است . میتوان این سخن اوحدی مراغه ای را در مورد فرهنگ ایرانی و مهر ورزیدن مردمان نیز بکار بست :

پستان خود به مهر بیالود و دوستی روز نخست دایه که میداد شیر ما را

حافظ عارف برجسته و اندیشمند ایران زمین :

درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد
چو مهان خراباتی به عزت باش با رندان که درد سرکشی جانا گرفت مستی خمار آرد

در یسنا هات 28 آمده است : در پرتو اندیشه پاک و پویا مردم را آموزش میدهیم که به راستی بگرایند و درستی پیشه خود کنند .

____________ ______

 

 

که گر به جان رسد از دست دشمنانم کار ز دوستی نکنم توبه همچنان ای دوست

با سفری کوتاه به کشورهای اروپایی و آمریکایی و جستجوی در میان فرهنگ این کشورها سردی , رفتار خشک و زندگی ماشینی را میتوان به وضوح دید . فرهنگی که در ایرانیان عکس آن جاری است . در دورترین روستاها و دهکده های ایران از کردستان و آذربایجان و خوزستان و سیستان و خراسان گرفته تا مازندران و کرمان و یزد و شیراز مهمان نوازی و خونگرمی و مهمانوازی مردمان زبان زد همگان است . چنانکه هانری المانی می نویسد :
مهمان نوازی ایرانیان به حد کمال است و شهره جهانی دارد . گرچه چینی ها در مراعات ادب و احترام به مهمان معروفند ولی اگر جهانیان ایرانیان را آنچنان که باید می شناختند مسلما در صفت مهمان نوازی آنان را بر چینی ها برتری می دادند . زیرا ایرانیان به نسبت هر مهمان و بر حسب شخصیت و احترام شخص متقابل به وی ارج می نهند . ایرانیان بر این باورند که اگر بر مهمان بیش از ارزش وی ارج نهی گویی به او توهین کرده ای .

حس همدلی و انسان دوستی و مهرورزی از بارزترین ویژگی های این فرهنگ کهن است . افتخار این کشور اندیشه سعدی بزرگوار است که امروز بر سر درب سازمان ملل نقش بسته است :

بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضو ها را نماند قرار

____________ ______

 

فرهنگی که برای همدلی و یاری رساندن به دیگر مردمان سعدی بلند آوازه غم دیگران را بر غم خود ارجح میداند :

من از بی نوایی نیم روی زرد غم بی نوایان رخم زرد کرد

 

این سخن انوشیروان دادگر نشان می دهد که وی چنان بر این فرهنگ ایرانی پایبند بود که حتی برای آیندگان نیز نیکی به جای گذاشته است :

گذشتگان کاشتند و ما برداشت کردیم , ما نیز بکاریم تا آیندگان برداشت کنند

____________ ______

اگر به این سخنان و صدها نمونه دیگر اندیشه کنیم در می یابیم که در این فرهنگ غم دیگران غم ماست . مشکلات و نداری آنان مشکلات و نداری ماست . زیرا ارزش والای انسان به همین همدلی ها و یاری دادن به دیگر هم نوعش می باشد . این امر یک آرامش خاطر و احساس انجام وظیفه را در میان مردم ما بیدار می کند و زندگی را برایشان روان تر و نیک تر می سازد . یاری به مستمندان , خیرات , اطعام کردن و بخشش از خصویات ذاتی و بنیادین فرهنگ ایرانی است :


امیر خسرو دهلوی

که بخشایش کنی بر مستنمندی ز دردی وارهانی دردمندی

 

عبدالرحمن جامی , هفت اورنگ

ترحم کن و عفو و بخشش نمای که اینها رسیدت ز فضل خدای

 

فردوسی بزرگ

گر آزاد داری تنت را ز رنج تن مرد بی رنج بهتر ز گنج
هر آنکس که بخشش کند با کسی بمیرد تنش نام ماند بسی
ستون خرد داد و بخشایشست در بخشش او را چو آرایشست
همه مردگان را بر آری ز خاک به داد و به بخشش و به گفتار پاک

 

 

 

ویلز سی جی پزشک انگلیسی به سال 1866 , 1881
ایرانیان نسبت به تهیدستان بدون تظاهر بخشنده هستند و بیشتر متمولان عده ای جیره بگیر و خدمتکار پیر یا خویشاوندان مستمند دارند که با کمک آنها زندگی میکنند و هرگز از گرسنگی نمی میرند .
نیکی کردن و انسان محوری نیز از نامورترین خصلتهای ملت ایران است . سخنان هزار سال پیش فردوسی بزرگ , نوشته های دو هزار و سیصد سال پیش هرودوت مورخ یونانی و نسکهای باستانی زرتشتی سندی محکم براین ادعا است :

به فرمان یزدان نیکی فزای که اویست بر نیک و بد رهنمای
سرانجام جای تو خاکست و خشت جز از تخم نیکی نبایدت کشت
هر آنکس که نیکی کند بگذرد زمانه نفس را همی بشمرد
بدین کار چون بگذرد روزگار ازو نام نیکی بماند یادگار
همه خاک دارند بالین و خشت خنک (نیکتر) آنکه جز تخم نیکی نکشت
تو پند پدر همچنین یاددار به نیکی گرای و بدی باد دار
بیا تا همه دست نیکی بریم جهان جهان را به بد نسپریم
ز گیتی دو چیز است جاوید و بس دگر هر چه باشد نماند به کس
سخن نغز و کردار نیک بماند چنان تا جهان است یک

 

 

مولانا جلال الدین محمد بلخی پدر عرفان جهان :

بدی کردند و نیکی با تن خویش تو نیکو کار باش و بد میندیش
مال از همه ماند و از تو هم خواهد ماند آن به که بجای مال نیکی ماند

 

 

سعدی بزرگوار :

جهان نماند و خرم روان آدمی که بازماند از او در جهان به نیکی
تو نیکی کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز
همین نصیحت من پیش گیر و نیکی کن که دانم از پس مرگم کنی به نیکی یاد

 

 

در فرهنگ ایرانی یاری رساندن و نیکی به دیگر مردمان امری ستودنی است و به همین جهت ایرانیان خود را بر اساس کتیبه ها و اسناد جهانی , نخستین پایه گذاران حقوق بشر جهان می دانند . کوروش بزرگ پایه گذار نخستین منشور جهانی حقوق بشر در واپسین سخنانش در کتاب زندگی کوروش بزرگ اثر نامورترین مورخ یونانی گزنوفون چنین می فرماید :

نیکی به دیگران در من خوشدلی و آسایش فراهم می ساخت که این آسایش برایم از تمامی لذتهای زندگی بالاتر بود

 

کوروش بزرگ فرزندان و آیندگان این کشور را چنین سفارش می نماید :

همیشه الگوی خود را از میان افرادی برگزینید که در زندگی رستگار و سرافراز بوده اند و پای از راه عدالت و نیکی بیرون ننهادند .

____________ ______

 

 

هرودوت می گوید : ایرانیان به کشورهای اطراف خود احترام زیادتری نسبت به دیگران میگذارند . آنان زمانی که کوچه ها به یکدیگر می رسند یکدیگر را می بوسند . اگر هر دو شخص از یک طبقه باشند لبهای یکدیگر را می بوسند . اگر یکی پایین تر از دیگری باشد صورت یکدیگر را می بوسند .
در نبشته های پهلوی انوشه روان آذر بادسپندان در ایران باستان آمده است هرچه برای تو نیک نیست تو برای دیگران نیک مپندار ( پس از اسلام این گفته به کتب بزرگان اسلام نیز رفته است ) . هرکس با تو با کینه و خشم رود هر آئینه از او دوری گزین . چندان که میتوانی مردمان را از سخن خود مرنجان پس نیک سخن گوی . به پیران و بزرگان تندی مکن و آنان را ریشخند مکن . چرا که تو نیز روزگاری چنین خواهی شد . هیچگاه در مهمانی , انجمن ها و بزم ها بالای مکان منشین و آنرا به بزرگان ده .
افلاطون در کتاب قوانینش می گوید : پارسیان ( ایرانیان ) اندازه میان بردگی و آزادگی را نگاه می داشتند . از اینرو نخست خود آزاد شدند و سپس سرور بسیاری از ملتهای جهان شدند . در زمان او ( کورش بزرگ ) فرمانروایان به زیر دستان خود آزادی میدادند و آنان را به رعایت قوانین انسان دوستانه و برابری ها راهنمایی میکردند . مردمان رابطه خوبی با پادشاهان خود داشتند از این رو در موقع خطر به یاری آنان میشتافتند و در جنگها شرکت میکردند . از این رو شاهنشاه در راس سپاه آنان را همراهی میکرد و به آنان اندرز میداد . آزادی و مهرورزی و رعایت حقوق مختلف اجتماعی به درستی انجام میگرفت .

در کتاب دینی ایران باستان ویسپرد بند 1 کرده 15 آمده است : همواره در انجام کار نیک و دستگیری از بینوایان و بیچارگان استوار و ثابت قدم باش

 

 

 

فردوسی بزرگ :

جهان یادگارست و ما رفتنی به گیتی نماند به جز مردمی

 

 

 

تاثیر گذاری بر ادیان جهان

فرهنگ ایران از روز نخست دین گرا بوده است و به همین جهت از مهم ترین و موثرترین فرهنگهای جهان در پیدایش ادیان بزرگ محسوب می شود . در شهرهای مختلف ایران مسیحیان , زرتشتیان , کلیمیان , یهودیان , بهائیان , شیعیان , سنی ها و . . . صدها سال پیش از آنکه سازمان حقوق بشری ایجاد گردد در کنار یکدیگر زیسته اند . هیچ گاه در فرهنگ ایرانی مردم برای همسان نبودن دینشان به دیگر هم میهنانشان شمشیر نکشیدند . هیچگاه نبردهای دینی در ایران رخ نداد و هزاران سال است که دهها آئین و باور و مذهب مختلف در کنار یکدیگر زندگی کرده اند . امری که میان اعراب و حتی اروپاییان تا پیش از رنسانس رایج بود و هست . اگر تبیض دینی هرزگاه دیده شده است حاصل حکومتهایی است که بر پایه فرهنگ ایرانی استوار نبوده اند . اردشیر بابکان بنیانگذار سلسله قدرتمند ساسانی چنین فرمود :

دین اساس ملک است و ملک نگهبان دین , هرچه را اساس نباشد معدوم گردد و هرچه را که نگهبان نباشد به تباهی انجامد

 

 


تاثیر فرهنگ ایران در ادیان جهان از دید پرفسور آرتور پوپ

فنون کشاورزی و فلز کاری و مبانی اندیشه های دینی , مذهبی و فلسفی , نوشتن اعداد و نجوم و ریاضیات از سرزمینی آغاز شد که امروزه خاورمیانه نام دارد . سرچشمه بسیاری از این امور فرهنگی در فلات پهناور ایران است . هرگاه تاثیر ایران در ادیان جهان وجود نداشت هیچ دینی امروز چنین نبود .

 

 

 

اسلام فراگیر در پرتو تمدن ایران از دید پرفسور ریچارد فرای

آیا در جامعه اسلامی نوپا , فرهنگ و تمدن ایران باستان اعراب را در خود حل میکند یا آنکه فرهنگ عرب و سابقه و ارزشهای اخلاقی آنان بر دیگر ملل تاثر خواهد گذاشت ؟ بدون شک ایرانیان اسلام را در فرهنگ و تمدن خود حل کردند و اسلام را همچون یونانیان که مسیحیت را جهانی کردند با فرهنگ خود فراگیر نمودند

 

 

ولتر فیلسوف فرانوسی معتقد است

ایرانیان نخستین قومی بودند که به وجود خدای یکتا , شیطان , بهشت , معاد , برزخ و دوزخ پی بردند و ایمان آوردند . سپس این افکار را بر سراسر جهان گستردند و از این راه در تکامل و تحول ادیان موثر شدند . چنانچه بسیاری از باورهای دینی یهودیان و مسیحیان را در آئین های زرتشتی و میترائیسم میتوان دید . شیطان که سرچشمه بدی و تبهکاری است همان اهریمن زرتشتیان است

 

 

اهمیت فرهنگ در ایران زمین

با نگرشی به کارنامه نیاکانمان در می یابیم فرهنگ در این سرزمین جایگاه بسیار والایی دارد . فرهنگ تشکیل شده است از: فر پیشوند + هنگ پسوند از ریشه ثنگ اوستایی به معنی کشیدن و فرهختن و فرهنگ. هر دو مطابق است با ادوکات وادوره در لاتینی به معنی کشیدن و نیز به معنی تعلیم و تربیت است. همچنین به معنی کسب علم و دانش وادب نیز باشد . فردوسی بزرگ را به راستی میتوان پرچم دار فرهنگ غنی ایرانی دانست . حکیم ابوالقاسم فردوسی بر آیندگان سفارش می نماید که کودکان و جوانان را با نیروی خرد , دانش و فرهنگ پرورش دهید , زیرا کشور را انسانهای بی خرد , بی فرهنگ و بی دانش نمی توانند نیک هدایت کنند .

فردوسی بزرگ

به فرهنگ سپردن فرزند خرد که گیتی به نادان نتوان سپرد

جز از نیک نامی و فرهنگ و داد ز کردار گیتی مگیرید یاد

به چیز کسان دست یازد کسی که فرهنگ بهرش نباشد بسی

دلت زنده باشد به فرهنگ و هوش به بد در جهان تا توانی مکوش

منش هست و فرهنگ و رای و هنر ندارد هنر شاه بیدادگر

بی آزاری و جام می برگزین که این است آیین و فرهنگ و دین

ز دانا بپرسید پس دادگر که فرهنگ بهتر بود گر گهر

چنین داد پاسخ بدو رهنمون که فرهنگ باشد ز گوهر فزون

گهر بی هنر زار و خوارست و سست به فرهنگ باشد روان تندرست

 

 

اسدی

به فرهنگ پرور چو داری پسر نخستین نویسنده کن از هنر

زنده یاد پروین اعتصامی

در هر رهی فتاده و گمراهی تا نیست رهبرت هنر و فرهنگ

حکیم نظامی گنجوی

جواهر جست از آن دریای فرهنگ بچنگ آورد و زد بر دامنش چنگ

ناصر خسرو

 

به فضل و دانش و فرهنگ و گفتار تویی در هر دو عالم گشته مختار

خِرَد

فرهنگ دانش

 

 


نیروی جاودانه خرد در فرهنگ ایرانی
دانش , خرد , فرهنگ را میتوان سه ضلع یک مثلث فرهنگ ایرانی دانست , که در نبود هرکدام دیگری به تکامل نمی رسد و ارتباط آن دو را قطع میکند . با دست یافتن به این سه امر انسان به درجات کمال و انسانیت دست خواهد یافت .. به راحتی میتوان این امر را در خانواده و سپس محیط های و گروه های کوچک و سپس یک جامعه بزرگ بررسی نمود . نیاکان کشورمان به درستی بر معجزه این سه نیرو را در تکامل و پیشرفت جامعه آگاه بودند . خرد را میتوان راس این مثل انسان ساز چندین هزار ساله ایرانی دانست . زیرا در صورت وجود خرد انسان به درستی به فرهنگ و دانش دست خواهد یافت . ولی در صورت عدم وجود خرد , دانش و فرهنگ کارگشا نخواهند بود . دانش به نوبه خود قابل احترام است و فرهنگ نیز همچنین و هر دو در فرهنگ ایرانی سفارش و تاکیدی بسیاری بر آن شده . آنچه که بررسی می شود جایگاه بسیار والاتر خرد می باشد . خرد و شعور برتر از فرهنگ و دانش است و مهمترین عامل در پیشرفت یک انسان و یک جامعه به حساب می آید . چنانکه زرتشت کسانی را که دیگران را از خرد خود بهره مند نسازند در ردیف گناهکاران می داند :

انسانی که گمراهی را ببیند و او را با دانش و خرد خویش راهنمایی نکند در ردیف گناهکاران است. یسنای 46 – بند 6

فردوسی بزرگ می فرماید که کسانی که خرد دارند به جستجوی دانش حقیقی می روند :

چنین دان که هر کس که دارد خرد به دانش روان را همی پرورد

 

 

خرد قوه درک , عقل و شعور است . خرد سازنده آینده یک انسان , خانواده و یک جامعه است . خرد نیرویی است که پیش از انجام هرکاری انسان را به اندیشه و بررسی عقلانی وا میدارد و احساس و عوامل دیگر را پس از آن اثر میدهد . خرد چنان جایگاه والا و ارزشمندی در فرهنگ ایرانی دارد که نخستین سخن فردوسی بزرگ در شاهنامه چنین است :

به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد

 

 

در متون اخلاقی ایرانیان در پیش از اسلام خرد مهم ترین محور بحثهای میان بزرگان بوده است . چنانچه در اندرز آذرباد مارسپندان آمده است : این چهار چیز را در میان مردمان باید بیش از دگر چیزها بکار بست :

خرد و هنر , دیدن و دانش , توانگری و رادی , خوب گفتاری و خوب کرداری . "هنری که خرد در آن نباشد مرگ است بر تن مردمان

 

 

شاهنامه کتابی که برترین موضوع آن پیرامون خداشناسی , خرد و فرهنگ و دانش است . فردوسی بزرگ خرد را برترین قوه انسان ساز بشریت می داند و حتی فراتر از آن می رود و خرد را نجات دهنده انسان در سرای پسین می داند . شاهنامه کتابی در راستای گاتهای زرتشت است زیرا محور گاتهای زرتشت خرد می باشد :

خرد برتر از هر چه ایزد بداد ستایش خرد را به از راه داد

خرد رهنمای و خرد دلگشای خرد دست گیرد به هر دو سرای
ز یزدان و از ما بر آنکس درود که تارش خرد باشد و داد و پود

 

 

بشود که همه از بهترین دانش و خرد آگاه شویم . چرا که دانش و خردی که اهورامزدا به ما می آموزد بی گمان مقدس و سودمند است . ( سپنتمدگات , یسنای 48 , بند 3 )

کسی که اندیشه و گفتار و کردارش از روی خرد پاک و برابر با آیین اهورایی باشد پروردگار دانا به او نیروی معنوی شجاعت و رسایی تن و روان خواهد داد . ( سپنتمدگات , یسنای 45 , بند 1 )
در مجموعه ویس و رامین گرگانی آمده است در صورت وجود خرد , انسان خوب و زشت اطرافش را درک میکند و مهر و عشق این نیروی سازنده را در برخی موارد کنار می زند :

خرد باشد که خوب و زشت داند چو مهر آید خرد در دل نماند

 

 

یا در اسدی آمده است که خرد برای پادشاه بهترین تاج و نگین ( افسر ) است و هوش ( هش ) و دانشش بهتر از لشگر و ارتش کشورش باشد :

خرد شاه را بهترین افسر است هش و دانشش نیک تر لشگر است

 

 

ناصر خسرو

خرد کیمای صلاحست و نعمت خرد معدن خیر و عدل است و احسان

به خرد گوهر گردد که جهان چون دریاست به خرد میوه شود خوش که جهان چون شجر است

بیفزای قامت خرد و فکرت میافزای طول پیراهن و پهنایش

 

 

 

عطار نیشابوری عارف بزرگ ایرانی

ای خرد را زندگی جان ز تو بندگی عقل و جان و فرمان ز تو

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد