ایران باستان

ابر قدرت تمدن و فرهنگ و علم و الهیات و ...

ایران باستان

ابر قدرت تمدن و فرهنگ و علم و الهیات و ...

جشن های ایران باستان...!!!

فکر می کنید در ایران باستان چند تا جشن داشتیم و الان چند تا شون رو جشن می گیریم؟ اصلا چند تا شون رو می شناسیم؟

در هر ماه حداقل یک جشن و متوسط بیش از دو جشن بوده.

عزاداری هم نداشتیم

ما انسانهای شادی بودیم !

ادامه مطلب ...

با فراموش شدگان کرمان

اینجا روزگاری آتشکده زرتشتیان بوده است، اینجا روزگاری نماد آیین یکتاپرستی ایرانیان بوده، اینجا روزگاری مردان و زنان گردهم می آمدند تا نیایش روزانه را به جای آورند تا روزگار خود را آغاز کنند روزگاری که اکنون دستش دگرگون ساخته همه آن روزگارها را.

اینجا گنبد جبلیه در شهر کرمان است گنبدی در دامنه کوههای مسجد صاحب الزمان ساختمانی هشت ضلعی از سنگ که قدمتش به دوران پیش از اسلام باز می گردد و اکنون به آن گنبد گبریه هم می گویند گرچه در دوران سلجوقی ساختمان این بنا تکمیل شده است اما هنوز بوی ایران باستان را از آجرها و ساختمانهای گچبری اش می توان حس کرد.

و اکنون نیایشگاه پیشین ایرانیان موزه سنگهای قدیمی شده است که سنگ اتشکده زرتشتیان قناتغستان (یکی دیگر از فراموش شده های ایران گذشته در کرمان )هم یکی از انهاست.

وارد گنبد که می شوم  متصدیان خسته ای را می بینم که گویی خستگی ساختمان روی انها هم اثر گذاشته است. انگار که همه چیز این جا فر اموش شده است حتی ان دو نفر متصدی و نوشته سنگ اتشکده قناتغستان.

گویا کرمان فراموش شده هایی از دیگر ادیان هم دارد. شاید باورتان نشود که شهری که اکنون یک مسیحی ندارد کلیسایی داشته که اکنون تبدیل به آژانس مسافربری شده نمی دانم آیا هم چین چیزی امکان دارد یا نه !! اما کلیسای مسیحیان هنوزبا سنگ نبشته های عیسی مسیح خودنمایی می کند.

هنوز خود را به نشانه های آیینی نکو اما غریب در این شهر مزین نموده کلیسایی که شناسایی اش برای غیر کرمانی هایی مثل من مشکل است .

خدارا شکر که هنوز آرامگاه زرتشتیان کرمان کسانی را دارد که برای بازدید ازدرگذشتگانشان و طلب آمرزش آن رفتگان نیایشی در آنجا  می خوانند.

اما آرامگاهی را که من در پشت یکی از پارکهای شهر کرمان دیدم طوری بود که بعید می دانم کسی بداند که همچنین جایی هست که به آن سرزند نمی دانم این خفتگان مسیحی در خاک، خوب بودند یا بد و برای چه این طور اینجا خوابیده اند اما غریبتر از آنها قبر های کلیمیان در کنار این قبرهاست!

وجایگاه شمعهایی برای آمرزش آنان که معلوم است که خیلی وقت است دیگر کسی به آنها سر نمی زند.

برای دیدن عکسهای این گزارش به لینک زیر مراجعه کنید:

http://www.berasad. com/fa/content/ view/2275/ 48/

فریدون مشیری

ای خشم به جان تاخته توفان شرر شو.

ای بغض گل انداخته فریاد خطر شو.

ای روی برافروخته ٬ خود پرچم ره باش !

ای مشت برافراخته ٬ افراخته تر شو.

ای حافظ جان وطن از خانه برون آی

از خانه برون چیست که از خویش به در شو .

گر شعله فرو ریزد بشتاب و میندیش

ور تیغ فرو بارد ای سینه سپر شو !

خاک پدران است که دست دگران است!

هان ای پسرم ٬ خانه نگه دار پدر شو.

دیوار مصیبت کده حوصله بشکن٬

شرم آیدم از این همه صبرت ٬ ظفر شو !

تا خود جگر روبهکان را بدرانی

چون شیر درین بیشه سراپای جگر شو.

مسپار وطن را به قضا و قدر ای دوست

خود بر سر این ٬ تن به قضا داده قدر شو !

فریاد به فریاد بیفزای ٬ که وقت است ٬

در یک نفس تازه اثرهاست ٬ اثر شو !

ایرانی آزاده ٬ جهان چشم به راه است

ایران کهن در خطر افتاده ٬ خبر شو !

مشتی خس و خارند ٬ به یک شعله بسوزان

بر ظلمت این شام سیه فام سحر شو!

فریدون مشیری